مهمانی فرزندان روح ا...

ما را به ضیافت خود بپذیرید که شما میزبانید و ما مهمان

مهمانی فرزندان روح ا...

ما را به ضیافت خود بپذیرید که شما میزبانید و ما مهمان

تولدت مبارک امام ما ...

بسمه تعالی

  

 

 

 

 

سلام

 

 

ما حتی اونهایی نیستیم که اون موقع گفتی در ارحام مادرانشان هستند و سرباز تو  و به دنیا آمدند و در راهت به خون غلتیدند

 

 

 

ما حتی آن بچه هایی نیستیم که در عکس‌ها بغل مادرانشان ساعت‌ها منتظر آمادنت
بوده اند

 

....

 

 

ما را به امید دیدنت به دنیا آوردند به امید سرباز تو بودن ...اما همه چیز
خیلی زود به ظاهر تمام شد

 

 

ما را خردادماه 68 با خون دل شیر دادند و ما به حرم تو رسیدیم

 

 

...

 

 

ما همان هاییم که بچگی مان در حیاط حرمت سپری شد ...سرسره بازی روی سنگ های مرمر شیب دار جایی که بوی تو بود اما خودت نه 

 

 

ما همان هاییم که  بچه تر که بودیم اولین سوالمان از هرکسی که خوشمان می آمد این بود که چند بار شما را دیده بود

 

 

ما همان هاییم که در جوانی مان گریه مان می گرفت وقتی استادی از سالهای 65 در آمریکا تعریف می کرد چون می دانستیم چقدر برایت خبر شهادت همت و روزهای خیبر سخت بود 

 

ما همان هاییم که با خاطراتت زندگی می کنیم ...سوره فتح برای ما یعنی فتح الفتوح تو ...یعنی فتح المبین سربازان تو

 

 

مائده یعنی ولایت تو ... توبه یعنی برائت از دشمنان تو

 

ما همان هاییم که  وقتی کسی می گفت کربلای 5 اشکمان می ریخت امام ...بخاطر لبخند تو ...فقط بخاطر لبخند تو بعد از آن پیروزی بزرگ

 

ما همان هاییم که گاهی روزی ضریح ساده حرمت تعجب می کنیم از این همه حرفی که با تو داریم

همانهایی که  دلمان می خواهد پدرهایمان از تو بگویند و ما هم با آنها از دلتنگی ات بگرییم

    

... اینقدر بزرگ شده ایم که حسودی مان می شود به کسی که پدرش عکس تو را برای عروسی به خانه اش هدیه می دهد

 

 

...حالا اینقدر بزرگ شده ایم که تولدت را تبریک بگوییم ...اینقدر بزرگ شده ایم

 

 

که آخر هر کلاس قرآنمان دعا کنیم "هر خیری در هرجای این عالم هست به روح تو عاید و وصال شود"

 

 

امام ما دعا کن برای ما ... علی اکبر شدن برای ما هم آرزوست ..مستجاب الدعوه اگر نبودی  از تو نمی خواستیم ... 

 

تولدتان مبارک

مصطفی این جای عکس توست

بسمه تعالی 

 

  

این تیتر امروز روشـــــــــــــــــن بود....

++آزادراه بود اسم نشریه بسیجمان  

مصطفی روشنش کرد...  

 

++ این عکس دیوار ورودی آزادی دانشگاه است ...رد بشوید می بینید...چشم بصیرت داشته باشید آن وسط لبخند مصطفی هم هست 

 

 

در حدیث آمده است که "اذا رایتم الربیع فاذکرو ذکر النشور"، بهار آمده است و

دانشگاه حسابی بهاری شده‌ است. و چه ذکری بالاتر از ذکر نشور. چه

بسیار آدم‌هایی که در این سال به لقاء الله رفته‌اند و تو نیز. ولی این کجا و آن

کجا . مصطفی یادم به نشور که می‌افتد برای بی‌سر شهید شدنت در اربعین  

حسادت می‌کنم

. حتما اگر خودت می شنیدی مثل همیشه می‌خندیدی.

وقتی قبل از عید دیدم دارند با عجله دیو ار وروی دانشگاه را

سفید می‌کنند خودم فهمیدم. فهمیدم که می‌خواهند به سرعت قبل از

تعطیلات نقاشی دیگری بکشند و می دانستم جای تو خالی مانده است.

حتما می خواستند که برای روز ملی فناوری هسته‌ای آماده شود. شهدا

یکی یکی بر دیوار نقش می‌بستند. همان دیوار ورودیدرب آزادی را می‌گویم.

هر شب موقع رفتن به خانه، در تاریکی به زور سعی می‌کردم اثرات کمرنگ

نقش شهید بعدی را ببینم تا قبل از آنکه تصویرت را بکشند جایت را پیدا

کنم . ردیف اول خیلی زود کشیده شد. چهره شهدا نزدیک تر از قبل به نظر

می‌آمدند.

وقتی ردیف پایین هم تصویر شهید وزوایی و شوریده را دیدم هم خیلی

خوشحال بودم که چهره را اینقدر زنده کشیده بودند و هم دیگر از حدس خود

اطمینان داشتم . ردیف وسطخالی بود. کل این طرح برای این بود که شهید

جوان هسته‌ای مان هم در این وسط جای بگیرد. و چه ایده خوبی بود.

اما این بخش حتی طرح زده نمی‌شد، روزها می‌گذشتند و من با کنجکاوی

می‌خواستم ببینمت. نمی دانم چند روز قبل از تعطیلات بود که تصویر تمام شد.

تمام شد اما تو آنجا نبودی. مصطفی بجای تو نماد هسته‌ای مان را کشیده‌اند

که جای اتم پرنده‌های عاشق دارد. می دانم برایت فرقی نمی‌کند، ولی برای ما فرق می‌کند.

برای ما که هرروز آن را میبینیم و به تو سلام می‌کنیم فرق می‌کند. کاش

علیرضای کوچکت هم بداند که این عکس نماد توست. کاش ورودی‌های بعدی

هم که می‌آیند بدانند قضیه را.

مصطفی اینجا جای توست . روزت گرامی‌باد.

خیلی شیک! به یاد جنوب

بسمه تعالی 

 

باد همه خاطره های خوب جنوب....یادهمه شوخیهای جنوب  

یاد همه شوخی های اریجینال جنوبیها... 

 

آدامس شیک" کوتاه شده ی کلمات: التماس دعای مخصوص، سفارشی، شبانه، یواشکی و کامل - اصطلاحی بود بین بچه های رزمنـده در جبهــه! 

یادهمه معرفتهای جنوووب 
 http://www.adamsshic.blogfa.com/post/202 

 

 

با یاد و خاطره ویژه قناری اتوبوس های جنوب!!   

تولد یا شهادت

بسمه تعالی 

 

 

تولد یعنی روزی که که تو به دنیا آمدی .... آمدی و جهان را به واسطه کوتاهی هایت شرمنده کردی و عرق شرم بر زمین نشست که یک نفر دیگر به زمین اضافه شدولی سرباز همچنان کم است ... 

لااقل در آخرالزمان این است  

 

 تولد روزی است که برخی  اطرافیانت برای چند دقیقه فکر کنند چگونه م یتوانند موضعی روی همه لحظاتی که ناراحتت کرده اند یک ماله چند ساعتی بکشند و با خرج کردن بخشی از در آمدشان شر ناراحتی تو را از وجدانهای شان کم کنند....  

و عده ای هم خالصانه بهانه بیابند تا به تو یادآوری کنند از صمیم قلب به یادت هستند ....

 

 

 و شهادت یعنی روزی که تو بهانه ای بیابی  تا روی تمام غفلت های دنیایی است ماله بکشی ...و  با خرج کردن تمام داشته ات عذاب فقدان رضوان خداوندی را برای ابد از خودت دور کنی...و کاش همین طور بود ولی مگر خداوند به همین راحتی و بدون رضوان تمام هستی تو را قبول می کند....

  

شهادت یعنی به شوق اقتدای به خون خدا جلو بروی.... 

وحتی ببینی برخی از آنهایی را که خون تو زندگی شان را تغییر خواهد داد ، ببینی که راحت و آسوده نشسته اند ....بی توجه ....ولی بخواهی و التماس کنی که خدا خون تو را لایق بهبود زندگی همین بندگانش قرار دهد. 

 

 

++: یادم به عباس می افتد....قسمتهای آخر سریال شوق پرواز بود...میخواست به ملیحه بگوید با او به مکه نمی رود و قربانی اش را همین جا آماده کرده است...ملیحه گریه می کرد....مردم روی تخت های دور و بر دیزی و کباب می خوردند..آسوده ... 

دلم دود افتاده بود ولی عباس ....

عباس گفت ملیحه ببین مردم را ،‌ببین چه راحت میخورند ...ما باید برویم تا همین ها.... 

می دانم فلسفه شهادت اصلا این نیست  

ولی عباس یاد داد که کم لطفی ها هم انگیزه است نه کم کننده سرعت... 

 

 

اللهم ارزقنا....