مهمانی فرزندان روح ا...

ما را به ضیافت خود بپذیرید که شما میزبانید و ما مهمان

مهمانی فرزندان روح ا...

ما را به ضیافت خود بپذیرید که شما میزبانید و ما مهمان

به نام آزادی به کام اصلاحات

بسمه تعالی

1

آنچه  میخوانید تنها بخشی از سخنان سید محمد خاتمی در اردیبهشت ماه سال 1370 در دانشگاه تهران است که در آن  

روز روی صندلی وزارت فرهنـــــــــــــــــــــــگ و ارشـــــــــــــــــــــاد اســلامی تکیه می زد.

نقلاب ما با آنچه در دنیا می‌گذرد در بنیاد فکری و اهداف در تضاد است اصولا هر انقلابی با وضع موجود به مخالفت بر می‌خیزد ما نباید از یاد ببریم که جهان رقیب ما از یک نظام فکری و سیاسی جا افتاده و پر سابقه برخوردار است دنیای امروز غرب فکری دارای اندیشه است قرن‌هاست که شکل گرفته است مبانی آن فرموله شده است از جهات مختلف توسط صدها دانشمند بیان شده است تجربیات مختلفی را پشت سر گذاشته است، خود را با واقعیت محک زده است و اصـــــلاح کرده است و مکاتب و نحله‌های فکری مختلف سمبل آن است.

مسئله مهم این است این نظام ارزشی، فکری و سیاسی با تمایلات اولیه بشر سازگار است خود به خود طبع اولیه مدافع و خواستار این نظام است مبانی نظام امروز آزادی است به خصوص با شکست تفکر سوسیالیستی این آزادی بیشتر مورد خواست است آزادی از دیدگاه آنها یعنی رهایی از همه موانع برای انجام دادن هر آنچه که انسان تمایل به‌آن دارد و حدود این آزادی آزادی دیگران است.


آقای خاتمی در ادامه مطالبش یادآور شد:

مشکل دیگر ما این است که اســـــــلام قرن‌ها از صحنه زنـــــــــــــــــــدگی به دور بوده است ما در امور متعالی مثل عرفان، حکمت در اوج تعالی هستیم ولی در آن مواردی که به نظم اجتماعی و روابط بین انسان‌ها بر می‌گردد دچار خلاء‌ هستیم این خلاء تئوریک است اسلام اصیل همواره به عنوان مبارز حضور داشته و خواهان تغییر شرایط بوده ولی در زمینه موارد اثباتی کار زیادی انجام نشده است.

در این موارد با فقه سروکار داریم فقه نظم عملی رفتار فردی و جمعی را مشخص می کند فقه مصطلح ما در این زمینه ها دچار نقض است فقه ما باید تحول پیدا کند تا با نیازهای ما متناسب شود پیشوای ما حضرت امام خمینی در اوج فقهات بود در حقیقت انقلاب در ذهن او متجلی بود به این نقض معترف بود و با این وجود معتقد به فقه جواهری بودند و خواهان پویا کردن فقه بود هر کس که این مشکل را نادیده بگیرد و مشکلات دیگر را اصل کند جامعه را از حمل مشکلات باز می‌دارد.

انقلاب ما یک آرمان‌های داشت که در شعارهایش متبلور بود، یک دین حقیقی به همان میزان ماندگار است که قابل تحقق باشد. آرمان به خودی خود وجود ندارد، بلکه ما را به سمت اهداف می‌راند، زندگی ما نظم می‌خواهد، اگر آهنگ انقلاب متناسب با زمان نباشد، دچار مشکل می‌شویم."

 

 

 

 2

 

بخش‌هایی از مقاله تجدد و تحجر شهید مرتضی آوینی  در اعتراض به سخنان محمد خاتمی است که در  ماهنامه سوره  خرداد 70 به چاپ رسیده است.

 

وزیر فرهنگ و ارشاد در نشستی که به دعوت انجمن اسلامی دانشگاه تهران انجام گرفته بود سخنانی ایراد کرد که سخت قابل تأمل است. ..

قبل از هر چیز آنچه که تحسین ما را برانگیخت صراحت لهجه و صداقتی بود که در گفتار ایشان وجود داشت. در روزگارانی که همه به مصلحت اندیشی و حزم و احتیاط و ملاحظه کاری گراییده اند، این صراحت بسیار پربُهاست و به اعتقاد ما، اگر دیگران نیز بتوانند با پرهیز از ریا و عُجب و دورویی و سیاست بازی، با همین صراحت نظرات خود را ابراز دارند، فضایی سالم برای تضارب آرا و دستیابی به حق ایجاد خواهد شد. تصورات ما از یکدیگر هنگامی درست است که ما دور از حیله بازی و نقاب سازی منویات خود را بیان کنیم و مصلحت اندیشی های ریاکارانه ما را از ابراز اعتقادات خویش منع نکند.

.....ایشان از غـــرب و یا به قول ایشان « جهان رقیب ما » غفلت نکرده اند و گفته اند:

ما نباید از یاد ببریم که جهان رقیب ما از یک نظام نظری و سیاسی جا افتاده و پرسابقه برخوردار است. دنیای امروز – غرب فکری – دارای اندیشه است، قرن هاست که شکل گرفته است، مبانی آن فرموله شده است، از جهات مختلف توسط صدها دانشمند بیان شده است، تجربیات مختلفی را پشت سر گذاشته است، خود را با واقعیت محک زده است و اصلاح کرده است و نحله های فکری مختلف سمبل آن است. مسئله مهم این است که این نظام ارزشی، فکری و سیاسی با تمایلات اولیه بشر سازگار است؛ خود به خود طبع اولیه مدافع و خواستار این نظام است. مبانی نظام امروز بر آزادی است؛ بخصوص با شکست تفکر سوسیالیستی این آزادی بیشتر مورد خواست است. آزادی از دیدگاه آنها یعنی رهایی از همه موانع برای انجام دادن هر آنچه که انسان تمایل به آن دارد و حدود این آزادی، آزادی دیگران است.

سازگاری نظام فکری، سیاسی و ارزشی غرب با تمایلات اولیه بشر حقیقتی است که هرگز نباید مورد غفلت قرار گیرد و همان طور که حجت الاسلام خاتمی فرموده اند، طبع اولیه بشر خود به خود خواستار این نظام است. به اعتقاد ما لفظ « بدویت» بیش تر مناسب این مقام است، تا آنجا که امروزه صورت مصطلح یافته. انسان هر چه بیشتر از بدویت به سوی تعالی روحانی که غایت خلقت اوست پیش رود، از تمایلات طبع اولیه خویش بیشتر فاصله خواهد گرفت و بنابراین، این «آزادی » به آن صورتی که در دنیای امروز تفسیر می شود هرگز مطلوب انسان مؤمن متعالی نیست. این آزادی، که در ادامه این گفتار وزیر ارشاد آن رامعنا کرده است، مطلوب انسان های بدوی است و بدویت به این معنا در مقابل تمدن قرار ندارد. بشر امروز بدویت را مثابه متضادی برای مفهوم تمدن می شناسد و لذا از این سخنان سخت در حیرت فرو خواهد شد. و اما بدویت – آن سان که مورد نظر ماست – نه در متضادّ تمدن بلکه متضاد تعالی روحانی است. تعالی روحانی غایت دین و وحی است و بنابراین، تمدن غرب از آن لحاظ که بشر را ازدین و دینداری دور کرده، او را بیش از پیش به سوی بدویت و جهالت ادوار جاهلیت رانده است.

اما این روزگار، از سویی دیگر، روزگار استحاله ظاهر و باطن تمدن های متفاوت باستانی در باطن تمدن غرب است. در همه جای کره زمین حیات افراد بشر صورت واحدی دارد و ارتباطات بین المللی، خواه نا خواه، تفکر غرب را از طریق یک شبکه واحد در سراسر دنیا پراکنده است. تفکر غرب و ارزش های آن برای مردم سراسر کره زمین به صورت امر متعارفی در آمده است و اصلاً فرصت و قدرت آنکه خود را از سیطره این امر متعارف خارج کنند و آن را مورد ارزیابی قرار دهند ندارند. در داخل کشور ما نیز بسیارند کسانی که مسیطَر این امر متعارف هستند و از همان نظر گاهی که عرف جامعه غربی و غرب زده است، به ما و اعمال و سیاست های ما می نگرند؛ و متأسفانه نشریات و رسانه های ما بیش تر در دست اینهاست.

چه باید کرد؟ مسلّماً در شرایطی اینچنین که همه سیاست های نظام اسلامی با عرف بدویت و جاهلیت جامعه غرب سنجیده می شود هرگز نمی توان غایات الهی اسلام و صورت مطلوب آن را یکباره، بدون در نظر داشتن خواست همه اقشار جامعه، بر آن حاکمیت بخشید. این همان علتی است که در آغاز پیروزی انقلاب، آنان را که امیال خود را منافی با دین و دینداری می یافتند از کشور تاراند. نکته ای که آقای خاتمی ما را به آن تذکر داده اند این است که این امیال در نظام ارزشی تفکر غرب، که اکنون بر سراسر دنیا سیطره یافته، چیزی خلاف عرف نیست.

در غرب نوشیدن مایع تندی که عقل را زائل می کند و اختیار را از کف انسان باز می گیرد عملی خلاف عرف نیست؛ قمار، زنا، همجنس بازی، جلوه فروشی، عُجب، کبر، تسلیم در برابر عادات، بندگی غیر، بندگی نفس... و حتی خود کشی امری خلاف عرف نیست. آنها حتی وسایلی ساخته اند که با آن می توان در کمال سهولت و در عین احساس لذت از شرّ زندگی خلاص شد! در آنجا – و به تبع آن در جوامع غرب زدهنوشتن و خواندن کتاب هایی که در آن انواع و اقسام این امور متعارف (!) انجام می شود مجاز و حتی ممدوح است، و اصلاً بشر دغدغه ای جز این ندارد که اوقات فراغت خود را مستغرَق در لذات گوناگون سپری کند و در ساعات کار نیز فقط برای تأمین حوایج اوقات فراغت خویش مثل سگ جان بکند. در آنجا این پارادوکس که به نظر ما ابلهانه می آید امری کاملاً متعارف است. در غرب – و به تبع آن در جوامع غرب زده – ساختن فیلم هایی که در آن خلاف عرف عمل نمی شود کاملاً مجاز است، یعنی مثلاً یک زن شوهردار به مردی دیگر دل می بازد و این کار سه نوبت تکرار می شود و حتی در نوبت سوم نیز به کامیابی نمی انجامد.

آقای خاتمی گفته است:

آزادی از دیدگاه آنان یعنی رهایی از همه موانع برای انجام دادن هر آنچه که انسان – طبع اولیه انسان – تمایل به آن دارد و حدود این آزادی، آزادی دیگران است.

و در برابر این مفهوم آزادی، تصویری از دشواری حیات دینی ترسیم می کند و می گوید:

نظامی که ما عرضه می کنیم از طریق جهاد و ریاضت کسب می شود. کسب تقوا کار بسیار مشکلی است.هدف زندگی غربی ها رفاه مادی و رسیدن به آزادی است. همچنین دشمن ما نسبت به مبانی فکری خود غیرتمند است و هر کس این مبانی را نپذیرد با او به ستیز بر می خیزد، از امکانات غول آسای تکنولوژی یا ظرفیت تکنیک ها در جهت القای افکار خود سود می جوید. این در شرایطی است که مثل گذشته در دنیا مرز وجود ندارد و هیچ قدرتی نمی تواند بین ذهن افراد و واقعیت فاصله ایجاد کند.

پیش از آنکه به ادامه بحث بپردازم باید بگویم که حتی اگر ما به اندازه غربی ها هم نسبت به مبانی فکری خود غیرتمند بودیم، اگر چه شرایط امروز ما به مراتب بهتر از این می بود که اکنون هست، اما باز هم طرح این بحث ها ضرور می نمود چرا که ما تا جواب این سؤال ها را پیدا نکنیم و با یکدیگر به اتفاق نظر نرسیم، هرگز نخواهیم توانست شیوه مقابله درستی برای مبارزه با غرب بیابیم.

گفتار وزیر محترم ارشاد کاملاً درست است؛ در این جهان بی مرز هیچ قدرتی نمی تواند بین ذهن افراد و واقعیت فاصله ایجاد کند. اما مگر ما فقط از همین طریق است که می توانیم به غایات دینی خویش دست یابیم؟ برای آنکه مردم به دینداری رو کنند حتماً باید در ذهن خویش از واقعیت فاصله بگیرند؟ این واقعیت خلاف فطرت بشر است و اگر ما حجاب ها را یک سو نهیم، خواهیم دید که دعوت مردم به دینداری دعوتی است همسو با جذبه ی فطرت... اگر چه طبع بدوی بشر از آن اِعراض دارد. گویا وزیر محترم ارشاد اصل را براین قرار داده اند که اسلام فقط با دور کردن مردم از این واقعیت – یعنی عرف حیات غربی و غرب زده – محقق می شود و حال که نمی توان از این واقعیت فاصله گرفت، پس ما اعتراض و انتقاد را هم کنار بگذاریم و همان طور که در برابر نشان دادن کُشتی و بکس و... تسلیم شدیم، همه آنچه را که دشمن می خواهد بر ما تحمیل کند بپذیریم.

در اینجا حداقل سه اشتباه روی داده است که من خود را ناچار از ذکر آنها می بینم، هر چند این احتمال نیز وجود دارد که مراد وزیر محترم ارشاد همان مطلبی نبوده است که بنده از سخنان ایشان ادارک کرده ام:

- حیات دینی کاملاً منطبق بر فطرت بشر است و ما هرگز نباید به این توّهم دچار شویم که تفکر ما در برابر تفکر متعارف غربی از جاذبیت کم تری برخوردار است. البته همان طور که عرض کردم طبع اولیه بشر به عالم حس نزدیک تر است و بنابراین، به متعلّقات حواس ظاهری خویش بیش تر تمایل دارد. با این حال، جاذبیت حیات معنوی اگر چه وسعت کم تری دارد، اما از عمق و ماندگاری بیش تری برخوردار است.

- دوستان ما در یک امر دیگر نیز دچار اشتباه شده اند و آن این است که عرف خاص و عام را با یکدیگر خلط کرده اند و این جماعت معدود و محدود اهل هیاهو را بدل از « مردم » گرفته اند. این همان اشتباهی است که به نحوی دیگر دوستان ما در تلویزیون نیز به آن گرفتار آمده اند. « عرف خاصّ » جامعه ما همان است که حیات خویش را در ارتباط با غرب یافته و اصلاً تصور دیگری از زندگی، تاریخ، جامعه و یا انسان ندارد. روشنفکران به این عرف خاص تعلق دارند و البته باید اذعان داشت که نشریات کشور ما و رسانه های دیگر بیش تر در اختیار اینان است، چرا که تجربه تاریخی تشکل و تحزب، ژورنالیسم و غیره را از سر گذرانده اند و اکنون از ذخایر این تجربیات بهره می برند.

اما تجربیات این یک دهه بعد از پیروزی انقلاب نشان داده است که این عرف خاص جز کفی بر رودخانه بیش نیست و تحولات تاریخی جامعه ما از جای دیگری رهبری می شود که مدخلیت روشنفکران در جریان آن، جز در برهه کوتاهی از مشروطیت، واقعیت نیافته است.

عرف روشنفکری « عرف عامّ » جامعه ما نیست. عرف عامّ جامعه ما منشأ گرفته از شریعت اسلام است و از غرب جز تأثراتی ظاهری نمی پذیرد و بنابراین، حتی بعد از پنجاه سال حکومت پهلوی، مردم باز هم قدرت یافتند که انقلاب اسلامی را به ثمر برسانند. هنوز هم چیزی تغییر نکرده است. امکان حضور مردم در تحولات این دهه دوم بعد از پیروزی انقلاب کم تر شده و اگر چه این معضلی بسیار بزرگ است، اما حضور بالقوه مردم هنوز هم در هر موقعیت دیگری که فطرت الناس در رابطه با ولایت تشخیص دهد می تواند به فعلیت برسد. عرف عام همچون رودخانه ای در عمق جریان دارد، اما عرف خاص کفی است که می جوشد و سطح و ظاهر را پوشانده است و اجازه نمی دهد که باطن آن یعنی رودخانه را ببینیم. هیاهوها نباید ما را به اشتباه بیندازد که هر چه هست و هر که هست هم اینانند که در هفته نامه ها و ماهنامه ها و فصلنامه ها قلم می زنند.

- اشتباه دیگر دوستان ما که ریشه در مرعوبیت آنها در برابر غرب دارد آن است که آنها افق حرکت انقلاب و شرایط آماده جهانی را در این عصر احیای معنویت و اضمحلال غرب نمی بینند و بالتَبع هرگز برای وصول به این غایت تلاش نمی کنند. دگراندیشان و روشنفکران سکولار باید آزاد باشند، اما رشد و بالندگی نسل انقلاب نیز مواظبت می خواهد. دولت جمهوری اسلامی حقیقتاً به شعار آزادی مطبوعات، نویسندگان و هنرمندان پایبندی اعتقادی دارد، اما دوستان خویش را از یاد برده است و اکنون مجموع سیاست های نظام اسلامی کار را به آنجا کشانده که نسل انقلاب در هنر و ادبیات احساس عدم امنیت و بیهودگی می کند.

دوستان ما توجه ندارند که واقعیت متعارف در جهت وصول به غایات ما دچار تحولاتی بنیادین شده است و اکنون تاریخ کره زمین آمادگی پذیرش یک انقلاب جهانی را دارد. رادیوهای خارجی، ویدئو و حتی ماهواره نباید ما را بترسانند. مبارزه از این پس سخت تر خواهد شد و به جای فرار از آن – و یا فرار دادن مردم از آن – و پناه آوردن به شعار قلابی « نسل سوم » (1)در برابر نسل مضمحل دوم، که هر دو و بلکه هر سه مرعوب غرب و مُنهمِک (2) در آن هستند، باید روی به مبارزه آورد، با این اطمینان قلبی که ما مبشّر همان تفکر نجات بخشی هستیم که جهان امروز به آن نیازمند است و در انتظار آن بوده. نسل سوم هنر و ادبیات غرب زده با نسل دوم آن نه در تفکر و نه در قوالب تفاوت چندانی ندارد و آنچه که باید منظر امید انقلاب اسلامی را پُر کند نسلی است انقلابی و شریعتمدار که روی به هنر و ادبیات آورده است.

..

 

3

بـــــ نـــــــــــام آزادیــــــــــــ

تصویری از یک جوان بوسنیایی  که در تقلید از بسیجیان ایران،پیشانی بند«الله اکبر» بر پیشانی بسته است

وزیر ارشاد وقت سید محمد خاتمی بعلت چاپ این عکس و با عنوان چاپ عکس مغایر با شئونات اسلامی سید مرتضی آوینی سوره را توبیخ کتبی کرد ، مرتضی در باره عکس میگفت : این جهاد الله اکبر است ، تهاجم فرهنگی ما به غرب است و آنها دارند دفاع میکنند در مقابل تهاجم ما ..

علی سرر موضونه

قطع نخاعی از سال 65 تاکنون فقط 2 چیزرا می بیند:

سقف اتاقش، صورت همسرش...


.. هزینه داره ...هزینه هایی که توفیق میخاد....


گفتم: حاجی تصادف کردی صورتت اینجوری شده؟

گفت: ای... ها ... با صدام تصادف کردم!  خنده ای شیرین کرد و گفت سال 66
می گفت مثل من در مشهد 2 نفر دیگر بیشتر نیستند. گفتم که مردم وقتی به شما نگاه می کنند می ترسند! اما واقعیت را نمی دانند و داستان نورالدین عافی را برایش گفتم. می خندید و می گفت بچه ها وقتی من را می بینند، فرار می کنند! برایم طبیعی شده که مردم مسخره ام می کنند. راضیم به رضای خدا و این را لطفی می بینم از جانب خودش.

 تابحال 20 بار عمل جراحی شده که آخرینش عمل قلب باز بوده . جانباز سرافزار ، محمدزاده، هم اکنون 75 ساله است . آن زمان در کسوت بسیجی به مناطق اعزام شده بود.


 دومی ب نقل dolateslami.blog.ir

بیز اولمگ راضى یوخ، خامنه‌اى سرباز یوخ

دلم می‌گیرد... از دوست داشتنت ....از این همه عشق...دلم می خواهد این برنامه تمام نشود و تا ابد صدایت را بشنوم....دلم  می‌گیرد..گرفتنی که می دانم هیچ عاشقی آن را در این حد تجربه نکرده است... 

 

چند ده پیامک نثار عزیزان کردم و جواب‌ها ...که ما هم داشتیم می‌دیدیم... 

 

http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=22042 

 خوشحالم که برای من بگووویی... 

 البته این حرفها براى ملت ایران است. آنها که حرف میزنند، رئیس جمهور آمریکا که حرف میزند، اعوان و انصارش از دولتمردان آمریکا که حرف میزنند، براى فریب دادن افکار عمومى است؛ حالا افکار عمومى جهان، یا افکار عمومى ملتهاى منطقه؛ یا اگر بتوانند، افکار عمومى ملت خودمان. ما فعلاً با افکار عمومى جهان کارى نداریم. شبکه‌ى وابسته‌ى صهیونیستى - آمریکائىِ خبرى دنیا حرفهاى ما را آنچنان که هست، منعکس نمیکند؛ یا اصلاً منعکس نمیکند، یا ناقص منعکس میکند، یا درست بعکس منعکس میکند. من براى مردمِ خودمان حرف میزنم. اقتدار جمهورى اسلامى مربوط به افکار عمومىِ جهانى نیست. جمهورى اسلامى اقتدار خود، عزت خود، شرف خود را از افکار عمومى دنیا به دست نیاورده است؛ از خود این ملت به دست آورده است. آن بناى استوار و مستحکمى که ملت ایران به وجود آوردند و امروز پیام آن در همه‌ى دنیا دارد پى‌درپى و به خودى خود پخش میشود، متکى است به خود ملت ایران. من براى مردمِ خودمان حرف میزنم، کارى به دیگران ندارم؛ میخواهند بشنوند، میخواهند نشنوند؛ میخواهند منعکس کنند، میخواهند نکنند؛ اما ملت عزیز خودمان باید بدانند. پس نکته‌ى اول این است که اینها غیر منطقى‌اند، بدون اعتقاد حرف میزنند و حرفشان با عملشان یکى نیست.

 

وقتی عاشقی دلت می‌گیرد با این همه اقتدار ...اگر اندکی آب در اعماق وجودش تکان بخورد....چرا ما نباید یک شبکه تبلیغاتی درست حسابی داشته باشیم... 

آهااای این همه کارشناس و فوق کارشناس و پر مدعای تبلیغات ...دلبر ما چرا این جمله را باید بگوید...آهای همرزمان ما در پرس تی وی نخسته، خدا قوت ...ادامه بدهید به امیدی که روزی ... 

  

 

جمله طلایی دیگر.... 

 

 بیائیم بنشینیم تا ایران را قانع کنیم که از غنى‌سازى دست بردارد؛ از انرژى هسته‌اى دست بردارد. هدف این است. نمیگویند بیائیم بنشینیم مذاکره کنیم تا ایران ادله‌ى خودش را بیان کند، ما از فشار روى مسئله‌ى هسته‌اى دست برداریم، از تحریم دست برداریم، از دخالتهاى امنیتى و سیاسى و غیره دست برداریم؛ میگویند بیائید مذاکره کنیم تا ایران حرف ما را قبول کند!

 

 

 

طلایی تر ... 

 

در تبلیغات وانمود میکنند که اگر ایران با آمریکا سر میز مذاکره بنشیند، تحریمها برداشته میشود. این هم دروغ است. هدفشان این است که با وعده‌ى برداشتن تحریمها، ملت ایران را وادار کنند که اشتیاق به مذاکره‌ى با آمریکا پیدا کند. تصور آنها این است که ملت ایران دیگر از تحریمها به ستوه آمده‌اند، پدرشان دارد در مى‌آید، همه چیز به هم ریخته است؛ پس ما بگوئیم خیلى خوب، بیائید مذاکره کنید تا تحریم را برداریم، یکهو جمعیت ملت ایران راه بیفتند که بله، بیائید مذاکره کنیم. 

 

 

و باز طلایی تر... 

 

خب، اگر ملت ایران میخواستند تسلیم شوند، چرا انقلاب کردند؟ آمریکا بر اوضاع ایران مسلط بود و هر کار دلش میخواست، میکرد. ملت ایران انقلاب کردند براى اینکه از زیر یوغ آمریکا خارج شوند؛ حالا بیایند بنشینند باز مجدداً تسلیم شما شوند؟ این، اشکال اول.
اشکال بعد این است که تحریمها با مذاکره برداشته نخواهد شد؛ این را من به شما عرض بکنم. هدف تحریمها چیز دیگرى است. هدف تحریمها خسته کردن ملت ایران است، جدا کردن ملت ایران از نظام اسلامى است. مذاکره هم که انجام بگیرد، اگر ملت ایران باز در صحنه باقى باشد و بر حقوق خود اصرار بورزد، این تحریمها وجود خواهد داشت. ملت ایران در مقابل این فکر غلط دشمن چه کار میکند؟ 

 

جانم به فدایش ..وباز طلایی تر  

 ملت ایران دنبال شکوفائى اقتصادى، رونق اقتصادى و رفاه کامل است؛ اما ملت ایران نمیخواهد این را از راه ذلت در مقابل دشمن به دست بیاورد؛ این را میخواهد با نیروى خود، با عزم خود، با شجاعت خود، با پیشروى خود، با توانائى جوانانش به دست آورد؛ لا غیر. بله، تحریم، فشار است، آزار است - شکى نیست - اما در مقابله‌ى با این فشار و آزار، دو راه وجود دارد: ملتهاى ضعیف وقتى که دشمن فشار آورد، میروند در مقابل دشمن تسلیم میشوند، خشوع میکنند، توبه میکنند. اما ملت شجاعى مثل ایران بمجرد اینکه دید دشمن دارد فشار مى‌آورد، سعى میکند نیروهاى درونى خود را فعال کند، با قدرت و شجاعت از منطقه‌ى خطر عبور کند؛ و همین کار را خواهد کرد. این هم تجربه‌ى سى ساله‌ى ماست.  

نه مردم، نه مسئولان. ما تجربه کردیم، ما امتحان کردیم. سى سال ما در مقابل فشارهاى آمریکا ایستاده‌ایم، اینجائیم؛ ملتهائى هم هستند که سى سال تسلیم آمریکا شدند و مراحل متعددى عقبند. ما بدى ندیدیم از ایستادگى، از مقاومت. مقاومت، نیروى درونى یک ملت را احیاء میکند و به فعلیت میرساند. همین تحریمهائى که میکنند، به کمک ملت ایران خواهد آمد و ملت ایران را به اذن اللّه و به حول و قوه‌ى الهى به رشد و شکوفائى خواهد رساند. این، نکته‌ى مهمى است. 

 

 

و این قصه ادامه داشت : 

قضیه‌اى در مجلس پیش آمد؛ قضیه‌ى بدى بود، قضیه‌ى نامناسبى بود؛ هم ملت را ناراحت کرد، هم نخبگان را ناراحت کرد. بنده‌ى حقیر هم از دو جهت ناراحت شدم(روحی لک الفدا و الحمی): هم خودم در مقابل این قضایا احساس تأثر میکنم؛ هم به خاطر ناراحتى مردم، انسان احساس تأثر میکند. خب، رئیس یک قوه به استناد یک اتهامِ ثابت نشده و مطرح نشده‌اى در دادگاه، دو قوه‌ى دیگر را متهم کرد؛ این کار بدى بود، این کار نامناسبى بود؛ اینجور کارها، هم خلاف شرع است، هم خلاف قانون است، هم خلاف اخلاق است، هم تضییع حقوق اساسى مردم است. یکى از حقوق اساسى مهم مردم این است که در آرامش روانى و در امنیت روانى زندگى کنند؛ در کشور امنیت اخلاقى برقرار باشد. اگر یک فردى متهم به فساد است، نمیشود به خاطر او انسان دیگران را متهم کند؛ حتّى اگر ثابت هم میشد، چه برسد به اینکه ثابت نشده است، دادگاهى نرفته، محاکمه‌اى نشده. به استناد متهم کردن یک نفر، انسان بیاید دیگران را، مجلس را، قوه‌ى قضائیه را متهم کند؛ این کار درست نیست، این کار غلط است. بنده فعلاً نصیحت میکنم. این کار، کار شایسته‌اى براى نظام جمهورى اسلامى نیست. آن طرف قضیه هم، اصل این استیضاحى که در مجلس انجام گرفت، غلط بود. خب، استیضاح باید یک فایده‌اى داشته باشد. چند ماه به پایان کار دولت، استیضاح یک وزیر، آن هم باز با یک علت و دلیلى که مربوط به خود آن وزیر نیست، چه معنى دارد؟ چرا؟ این هم غلط بود. این هم که شنیدم در داخل مجلس کسانى حرفهاى نامناسبى بر زبان آوردند، این هم غلط است. همه‌ى این قضایا، قضایاى نامتناسبى است با نظام جمهورى اسلامى؛ نه آن متهم کردن، نه آن برخورد کردن، نه آن استیضاح. دفاعى هم که رئیس محترم قوه از خودش کرد، آن هم یک قدرى زیاده‌روى بود؛ لزومى نداشت. 

 

 

...تمام شد....حالا دوباره بین کارها دلت می گیرد و به سایت سر می زنی تا خبری ...صدایی... 

دوباره خیابان فلسطین را از بی آرتی رد می کنی و جگرت آتش... 

 

قبل تر ها چقدر میپنداشتم عشق پنهانی اش زیباست...چه کردی با بسیجیانت آقا  

که تشت رسوایی مان ....

در عجب

بسمه تعالی

در عجبم از...  

جوان خوبی است ...می شناسمش صدایش میامد که داشت با طعنه  به دوستش گله می کرد که تلویزیون زیر نویس کرده 22 بهمن ماه عید غدیر ملت ایران است که با ولایت تجدید بیعت می کنند ...چند دقیقه بعد نوشته عید قربان ملت ایران است که ....

شوخی شوخی عقب افتادند...شوخی شوخی عید غدیر برایشان شده عیدی گرفتن صرف از سادات..شوخی شوخی عید قربانشان شده تعطیلی کاری و شمال ... حالا فوقش گوشت قربانی

عموووو کجاااایی که عیدی می دهند تا بیعت را یادآوری کنند...کجایی که طعنه طعنه یک هو آدم به خودش می آید می بیند لشگر اینقدر بزرگ بوده ما تهش داشتیم شوخی می کردیم با زیرنویس سرش خیمه ها را هم

در عجبم چه ساده آدم ها شوخی شوخی سر خود را به درس گرم می کنند و از همه چیز وا می مانند

 

 

++: عید غدیرمان مبارک! شوخی شوخی بی عیدی عید عید نمی شودها..منتظریم تا سیدعلی عیدی مان را در کاسه مان بگذارد.... از یک جوان خوش ذوق که یک ماژیک و یک بغل مقوا آورده بود ماِیک گرفتیم و نوشتیم عیدی مان چ باشد..شاید هم شد:"آرزووومه علی اکبر تو باشم" حالا مگر می چسبید این نوشته به پلاکارد ..با ابتکار ایرانی !مان سیم از روی زمین برداشتیم و به عبارتی تف چسبانش کردیم....کاش عکسش  را گرفته بودم ..یک طرفش نوشته ما تا آخر ایستاده ایم با تمثال شهدای علمی که با انگشت مبارک هر سه در سه زاویه نگه داشته شده اند و در پشت این مقوا هم ضمیمه شده ...کلا با یک شصت چ کارها می توان کرد! در عجبم ...

++:پیلمبر اکرم اف بر کسی که یک روز خود را برای تعلیم دین خدا نگذارد