قرآن و اهلش

آن وضع آن دشمنان دینمان  ...که ایستادند جلوی دینمان  و به فضل خدا جلوی دنیایشان می ایستیم .... 

این وضع اهل دینمان که تنها و غریب مانده اند در پاکستان منتظر قول و دروغ های بین المللی ... 

خدا حفظت کند 

خدا فدایت کند ما را 

 سید علی که به حق نائبی 

 برای امام دل تنگ و پر تلاشمان را که از وی خبری نداریم   

خوشحالم که پول های این منابع خدادادی دست توست که به هم کیشانم بدهی و مثل این نژاد پرستان اروپایی رهایشان نمی کنی

 

چه قدر غریب است چه قدر مشمئزم از بی غیرتی ....از اینکه حالا همه مان فقط دل تنگ یک مردیم.... 

کنون که غزّه میان حصار می سوزد
و قدس چشم به مردان صبح می دوزد

عراق، غرق فساد و جنود امریکاست
و قبله بسته به زنجیر این سعودی هاست

کنون که جبهه ی اسلام مرد می خواهد
دلاوری علوی، اهل درد می خواهد

کنون که غیرت و مردی میان امّت نیست
به دست جبهه ی حق، غیر پارس، قدرت نیست

نه دین مداری و حتی کمی حمیّت نیست
به غیر سنگ، سلاحی به دست امّت نیست

کنون که دشمن غدّار حمله آوردست
رجز بلند نموده پی هماورد است

کنون که راه، پی مرد راه و جانباز است
خواص جبهه ی حق، پای بسته از آز است

دلم برای تو تنگ است مصطفی مازح
عزیز خط شکن من، دلاور فاتح

قیام مثل تو باید! دوباره جان بازید
شکست هجمه ی دشمن به دستت آغازید

کسی که منتظر ماندن کسان ننشست
و عهد یاری مولای خویش را نشکست

وکاش خون تو مازح درون رگ ها بود!
و کاش مثل تو صدها غیور، این جا بود!

کنون که شهر پر از اشعریّ و رشدی هاست
ز غزّه تا خود تهران دوباره عاشوراست

ولی به خط زده، دنبال جمع سرباز است
میان کوفه ی تهران، دوباره ره باز است

درون راه تو باید کسی قدم بنهد
کسی که خسته ز سختیّ راه هم نشود

کسی که منتظر ماندگان قاعد نیست
کسی که جز پی اجرای امر قائد نیست

دوباره بهر جهاد و ستیز می آیم
شکسته پای منم، سینه خیز می آیم

برادرم ز تو روز است شام تیره ی ما
ز غیرت تو شده زنده این قبیله ی ما

بیا و هم قدمی کن که راه را برویم
بغل بگیر که از راه راست گم نشویم

دلم برای تو تنگ است مصطفی مازح
حیات بی تو چه ننگ است مصطفی مازح

شاعر:  شهبازی