شبهای آخر

بسم ا... 

 

کاش همه اش دستور می دادی .. 

کاش دیکتاتوری بود ... 

کاش تو همه اش می گفتی نه یک ماه که همیشه ... 

کاش می گفتی نخور...نگو...نکن...کمتر بخور...کمتر بگو...کمتر ... 

 

من بر خلاف این دوستان که جمعه ما را متفاوت از هر سال کردند!! دلم دیکتاتوری می خواهد... 

دیکتاتوری الهی تو.... 

  

باور کن دیگر نه تشنه می شوم نه گرسنه ... 

بگو...بگو تا تمام سال را مهمان بمانم ...بگو اتاقم را جمع نکنند... 

نگو که تنم طاقت نمی آورد ....چرا مرا قوی تر نیافریدی تا همه اش بتوانم احراز کنم این شرط مهمانیت را ... 

  

کاش رمضانت تمام نمی شد...انگار کم کم لبخند های آخرت هست ...انگار باید برویم