مهمانی فرزندان روح ا...

ما را به ضیافت خود بپذیرید که شما میزبانید و ما مهمان

مهمانی فرزندان روح ا...

ما را به ضیافت خود بپذیرید که شما میزبانید و ما مهمان

بر من منت گذار

 بسم رب الصدیقین

 

 تشبیه نیست ...اصلا تشبیه نیست ... 

زبان حال امثال من است که با دیدن این عکسها هوایی شده اند. 

 

 

ـ پسر پیامبر! می دانم بدنم بد بو، نسبم پست و رنگم سیاه است. بر من منت گذار و در بهشت را به رویم باز کن، تا بویم خوش و رویم سفید شود.

به خدا سوگند از شما جدا نمی شوم، تا این که خون سیاهم با خون شما مخلوط شود. پیراهنش را درآورد، تا از هر قید و بندی آزاد باشد.

صدای خسته ای به گوش فرمانده میدان رسید: «العطش، مولای یا اباعبدالله» که زود، قطع شد، نه، آن را قطع کردند.

جون برده زیست، اما آزاد مُرد.

امام حسین(ع) کنار ده جسد ایستاد و با سخنانش، برایشان افتخاری بزرگ بر پیشانی تاریخ حک کرد.

حضرت عباس(ع) حضرت علی اکبر(ع) حضرت علی اصغر(ع) حضرت قاسم(ع) حضرت عبدالله(ع) جناب زهیربن قین، جناب حبیب بن مظاهر، جناب حرّ، جناب مسلم بن عوسجه و جناب جون که آقا برایش دعا کرد:

خدایا! روی جون را سفید و بویش را خوش گردان و او را با نیکوکاران محشور کن و با محمد و آل محمد(ص) انس و آشنایی ده.

خورشید کربلا غروب کرد؛ اگرچه یارانش هرگز.

ده روز بعد از عاشورا، رایحه ای دل پذیر تمامی صحرای کربلا را پوشانده بود و این عطر چیزی نبود جز بویی که از بدن غلام سفید امام حسین(ع) می آمد. 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

کجایید شهیدان گم نام ما...اینجا بزرگ ترین نام ها مال شماست مال شما وهمرزمان رنج دیده شما

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد